به دور بردن. به دور نقل دادن. به مسافت دور بردن. تا مسافت دور دواندن و روان ساختن: شحن، دور راندن شکار وصید نکردن آن. تلغب، دور راندن و دراز ماندن. (منتهی الارب) ، بفاصله دور رفتن با مرکبی
به دور بردن. به دور نقل دادن. به مسافت دور بردن. تا مسافت دور دواندن و روان ساختن: شحن، دور راندن شکار وصید نکردن آن. تلغب، دور راندن و دراز ماندن. (منتهی الارب) ، بفاصله دور رفتن با مرکبی
زمانه بر سر بردن. (آنندراج). - دور تمتع راندن، تمتع حاصل کردن. (از آنندراج). از زندگی بهره مند شدن. به آرزوها و خواستهای خویش رسیدن: چه وقت عزلت و هنگام انزواست مرا نرانده دور تمتع ز گنبد دوار. ظهیر فاریابی (از آنندراج)
زمانه بر سر بردن. (آنندراج). - دور تمتع راندن، تمتع حاصل کردن. (از آنندراج). از زندگی بهره مند شدن. به آرزوها و خواستهای خویش رسیدن: چه وقت عزلت و هنگام انزواست مرا نرانده دور تمتع ز گنبد دوار. ظهیر فاریابی (از آنندراج)